۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آقای ما میتوانیم» ثبت شده است

منو ببرید بازیافت ...

من توى تاکسى و تاکسى توى ترافیک گیر افتاده بود.رادیو،اذان مغرب به افق تهران؛الله اکبر الله اکبر...رسید به اشهد ان محمد رسول الله،نفسم خواست یه حرکت فرهنگی انجام بده،نجوا گونه گفت:یه جورى آروم صلوات بفرست از اونها که فقط "ص" شنیده میشه تا نفر کناریت هم بفهمه و صلوات بفرسته...نفر کنارى زودتر از من "ص" رو تلفظ کرد.نفس:کم نیار دومیش رو غلیظ تر بفرس.لا اله الا الله،لا اله الا الله...تاکسى رفت تو کوچه پس کوچه تا شاید از دست ترافیک فرار کنه.دیدم یه جاى دنج تو پیاده رو،یه جوون ٢٣-٢٤ ساله سیه چرده،دو زانو نشسته رو زمین داره نماز میخونه؛کنارش یه گارى بود با یه گونى آشغال...اون لحظه خیلى دلم میخواست منم بندازه تو گونیش ببره بازیافت ...
پ.ن: برا شادی روح حسینمون یه صلوات بفرستید.

تصویر متن +
  • ۷
  • نظرات [ ۶ ]
    • parsaman
    • دوشنبه ۲۸ خرداد ۹۷

    بیاین بریم تو خط

    من و بقیه توی تاکسی،اول خط،منتظر یک نفر بودیم تا ظرفیت تکمیل بشه و راه بیافتیم،یه نفر جلو،یه نفر عقب پشت راننده و من وسط نشسته بودم.هر سه نفر به علاوه ی اقای راننده منتظر یه نفر دیگه بودیم.یک ربع بعد...بالاخره یک جوان شیک پوش اومد و سوار شد.تا نشست تو ماشین بهش گفتم:آقا کجایی یه ربع منتظرتیم؟طرف،اول نفهمید و کمی جدی شد ولی راننده سریع تر دو زاریش افتاد و با خنده گفت:داداشمون راس میگه یه ربع ساعته منتظر شوماییم.جوان شیک پوش که متوجه شوخی من شد با خنده گفت:عجب...پایان گفتگو...چند دقیقه گذشت....چند دقیقه دیگه هم گذشت...یه لحظه پیش خودم فکر کردم اون اصل کاری الان نزدیک هزار ساله منتظره که یه عده بیان تو "خط" تا راه بیافته...
    پ.ن:برا شادی روح حسینمون یه صلوات میفرستید؟

    تصویر متن +
  • ۵
  • نظرات [ ۵ ]
    • parsaman
    • دوشنبه ۲۱ خرداد ۹۷