ترجمان بوسه ...

سالهاست که نخندیده ام!چونکه لبهایم به ترجمان بوسه های گذشته در خاطره ی ورق های جوانی سخت مشغول است.سالهاست نگریسته ام!نکند بگریم و حواس چشمهایم از یادآور بودنت به فراموشی پرت شود...

  • ۴
  • نظرات [ ۶ ]
    • parsaman
    • شنبه ۲ آذر ۹۸

    من فرهادم ...

    من [ فرهادم ]!دوباره آمده از دشت های دور،از کوه های سخت،از شهید شیرین،از نسل شور بخت... [ دستهایم ] میراث خور تاولهای آفتاب خورده،وامدار تیشه،پرچمدار عشق... من [ فرهادم ]!از انحنای پیچ جاده های زمان آمدم،آنجا که عشق کمر جاده را هم خم کرد... اما [ شیرین ]!دوباره طاقت شنیدن ضجه های مرا نداشت،نخواست دوباره بیاید!و من [ فرهاد بی شیرینم ]!شاید بمانم شاید بمیرم شاید...

  • ۲
  • نظرات [ ۱ ]
    • parsaman
    • جمعه ۱ آذر ۹۸

    آی پاییز

    آی پائیز چه خونی به دل باغ انارم کردی ...

  • ۲
  • نظرات [ ۳ ]
    • parsaman
    • يكشنبه ۱۹ آبان ۹۸

    محبوب من

    می گویند که عشق زمان را می‌‌کشد و می گویند که زمان عشق را می‌کشد،مجبوب من!بیا پیش از زمان و عشق بگذاریم برویم ...

  • ۴
  • نظرات [ ۲ ]
    • parsaman
    • چهارشنبه ۸ آبان ۹۸