سالهاست که نخندیده ام!چونکه لبهایم به ترجمان بوسه های گذشته در خاطره ی ورق های جوانی سخت مشغول است.سالهاست نگریسته ام!نکند بگریم و حواس چشمهایم از یادآور بودنت به فراموشی پرت شود...